بانو

dream that you hold in your hand

بانو

dream that you hold in your hand

۱۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

What can i do

از نگرانى و مشکلات پیش روم گفتم

از ویزا ندادن و قبول نکردم فنى مهندسى به انسانى

تا نپذیرفتن جامعه ى روانشناسى بین خودشون


و پیشنهادش

اول گفت باهاشون حرف بزن... به هر خال میره ٢٠١٨

و بعد 

گفت اگر من بودم و زرنگ... اینجا مشاوره میخوندم با معدل بالا و بازاون اقدام میکردم...

اینحورى دهن اینورى ها رو هم میبندى

منم خودم این کار رو کردم


گزینه هاى روى میز رو باید بروسى کنم

خب این پیشنهاد خوبه! فقط اینکه ممکنه نرم اون جا درس بخونم که گذروندن یه کورس میتونه کافى باشهه


یکى دیگه همون بین رشته و ادامه همین اى تى... که پول و زمان و علافه و دوباره کارى میاد وسط


گفت باهشون حرف بزن که کارى که میگن رو بکنى... یعنى اگر هم از اول میخونى اونا!!! بهت بگن!


فعلا میخوامدوسم تموم بشه

سه حلسه ى حسنى رو زنده کنم

کاراى مورد علاقم رو بکنم

ایلس رو بگسرم و اپلاى کنم

کنکور بنویسم و مشاوره بخونم


مهارت یاد بگیرم مثل ادامه ى عکاسى و ادیت

فوتو شاپ

اپلیکیشن نویى!... هنوز رو مخمه

توانگرى؟

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

دیدار با جان

تجربه ى فوق العاده از سفر به درون

دخترى با مرهاى فر رها

با تاج گل هاى گلبهى روى سرش

و لباس سفید رهایى مه از کمر کمى کلوش میشه و تا وسط ساق پا 

پا برهنه و رها

وارد یک باغ میشه 

در باغ تا پایین کمرشه

وارد میشه و از بین درختا و گل ها عبور میکنه و هوا رو به ریه میکشه

روى یه تپه... زیر یک تک درخت... روى علفا جانش نشسته

با لباسى بلند و راسته و لخت

و صورتى ابى

مو ها رو شل بسته

دست دخترم رو میگیره و به سمت خود میکشونه

انشگتش رو اروم از کنار چشم تا پایین فک میکشه و لبخند میزنه

دخترک سرش رو روى پاهاش میذاره و همین طور که مرهاش نوازش میشه میگه

از شکست هاش

از از دست دادن ها... خانواده... دوست

سردرکمى ها... درس.. ایمان و اعتقاد... گمشده

کارهایى که کرده و کسانى مه باید ازشون طلب بخشش کنه

اون قسمت تاریکى که از خودش دید

کتک


و بانویى که دلداوی میده

از بخشش میگه... بخشش اونهایى مه رهاش کردن

از تجربه میگه.... دیدن قسمت هاى تاریک و تکرار نکردن دوبارش

از آینده میگه... از رسالتى مه دارى

و ترسى که نبتید به خودت راه بدى

و از بخشش مبگه... بخشش خدا... رحمتش...

از ایمان میگه... که میشه برگرده... که تو هنوز تو اون مجالس دلت میلرزه براى بودن و کار کردن براشون

از دوست داشتن میگه... دوست داشتن خودت... دیدن افرودیتت... پرسفون... و جنگجویى

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

بعد از همایش

برم فوق بخونم که چى بشه؟!

برم از اول بخونم اونم ٤ سال که چى بشه؟ بشم درمانگز

اصلا چیزى که ترسیم کردى چیه؟

روانشناسى رو برلى چى میخواى

که بدونى ادما چه حورین و باهاسون چه طور رفتار منى؟

اینو با کلاس مهارت ارتباطى نمیتونى جبران کنى؟


کلاساى بهرام پور یا شیرى رو میرم

الویتمم با شیریه

هرچند بهرام پور الان کارش مشخص تره چون تجربه ى دورش رو داره


بهرام پور دوسال از من بزرگتره ولى ببین چه خوب خودشو نگه میداره!

انگار مثلا ٣٢ سالشه

٣٢ تو ذهنم همیشه یه چیز خوب بوده! نمیدونم چرا


دلم میخواد ازدواج کنم تا ببینم چى مار باید بکنم!


هع

بسته به طرف انگار میتونم تعریف کنم کارامو

که چه قدر پول میخوام! کجا خواهم بود! میرم؟ میمونم؟

این صاخبى امروز بد زد تو پرم.... از اول؟

جامعه ى روانشناسى؟

چه قدر میخوام تو این جامعه باسم اصلا؟

چه فعالیتى میخوام بکنم؟

چیش حالمو خوب میکنه؟ اینکه مسکل یکى حل میشه؟ اینکه چى؟

واقعا سردرگم شدم که میخوام چى کار کنم!

جدى میگم!

حتى دارم فکر میکنم همین مامپیوترو برم حلو

باز فکرم رفته رو این که شاید من درست یاد نگرفتم!

آموزش لازم رو ندارم

برم کلاس؟فاصله عصبى؟

شاید شبکه رو دوست ندارم!

برنامه نویسى؟

خدایا... سردرگمم


مسئله چیه و حلش

سیستم عصبى.... تمرین و کم کردن فاصله

هویت... شدن

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

سیر درسى...

دوست دارم سیر تفکر درسى این روزهامو رو بنویسم

گذشته رو فاکتور میگیرم و الان رو میگم که با توجه به حرفایى که مشاوره بهم گفت باید یه درس مرتبط با کامپیوتر رو باز ادامه بدم و اونجا با اون یکى دپارتمان ارتباط برقرار کنم

یا با دیپلم اقدام کنم که یعنى این ٥ سال پر

خودم میگم اولى

هم من اخرش به خواستم میرسم و هم بابا دلش اروم میشه که رشته بیخودى نرفتم

ولى خواسته ى خودمو فداى خواسته ى بقیه نمیکنم

٥ سال طومار طومار دبدبه و رسم دهن پر کن رو با خودم کشیدم

بسه!

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

چرااا؟!!!

از دروغ بدم میاد!

ازت میخوان باشى و یه عالمه عذاب وجدان به خاطر نبودنت بهت میدن و بعد اینجورى!

میدونم ادم باید احتمالاتو بذاره رو دید مثبت

که واقعا تنهاس و هیچ دلیلى نداره در جواب سوال امشبه ى من بگه نه بچه ها نیستن!

یا عکس نشاط تو ماشبن ٢٠٦ بفرسته... هرچند دیروز ماشین تعمیر گاه بود و الانم ممکنه باشه هنوز

یا اینکه عذر خواهى کنه به خاطر نگفتنش و بگه دوره و اینا!

خب تصمیم چیه؟

دیگه باهاشون کوه نرى؟

دیگه پیشنهاد کوه ندى؟

به روى خودت نیارى؟

به روشون بیارى؟

اخه ادمى نیست که بخواد چیزى رو قایم کنه... خیلى شیک میگه اره اینجورى شد! 

حس بدى بهم داد... استورى هاى پشت هم حس ماستمالى میده

انلاین نشدن دقیقا از همون موقع مه اون حوابمو داد هم!

بگم دى ارزشى یا رها شدگى....

بیشتر اولى... که من بو میدادم بهم میگفتین؟

یا اینکه من چند باره میگم بریم کوه و نمیریم!

اینکه من برگشتم و عادیم ولى نیستى!

که اون رفتار قبل درست بود!

که من باز توجه دارم تو شدى سرد مثل قبل

شدى بیخیال مثل قبل

که منم باید نباشم مثل قبل!

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

غیبت

پشت سر کسى حرفى بزنیم که اگر بفهمه این رو گفتیم ... نقص پنهانى گفته بشه و پشت سرش گفته شده ناراحت بشه

اگر دروغ باشه میشه تهمت

حال ما نسبت به موجه کردن اینه که راست نیگم! پیش روشم میگم!

اینا توجیه نیست؟


استثنا... اگر به کسى ظلم شده باشه.... و بتونه بگه و آشکار کنه.... الا من ظلم.... صداش رو بلند کنه و بگه من رو اذست کرده.... در خد اذیت غیبت نیست ولى بیشترش غیبت محسوب میشه

گاهى در جایگاه معرفى شدن قرار میگیرى.... در حد و حصر مشورت... اگر تمیتونى از زیرش در برى... مثلا درمورد معلم شدن این ادم دارن میپرسن.... جدا از نفست که ازش بدت میاد یا خوشت میاد.... درخواست شهادت از تو تست در برابر ارن ادم... که ممکنه ازش خوشت نیاد و اسلام از تو میخواد که جدا از نفست بگو


یا مثلا میگن فلان صت رو داره یا نه... ممکن صفت هاى بد دیگه اى داشته باشه! ولى از تو اون مورد هاص رو پرسیدن و تو فقط درمورد اون میتونى حرف بزنى و نه یک قدم آن طرف تر


حالت ٢

مدل طرف بى پروا شده.... که ختى خود اون شخص ابایى از اون قضیه دیگه نداره!

ممکنه ابا نداشته باشه این ٤ تا دوست بدونن ولى مثلا خانم فلان رو ابا داره پس نباید بگى

که استثنا درخواست کمکه! که اونم باید بسنجى که کمک هست یا نه


ریختن قبح گناه... بعضى وقتا غیبت نیست ولى قبح میریزه... بچه فضیلتى!... هعععع

بعضى وقتا ما عذاب وجدان رو از بقیه میگیریم.... حرفى که بیاى بگى فلانى فلان کارو کرده یا میکنه... و اون گناه یا اشتباه عادى میشه


غیبت ایمان رو مثل خوره میخوره.... هر چى ایمان رو رتق و فتق کردى رو میخوره


  • بانو جان