بانو

dream that you hold in your hand

بانو

dream that you hold in your hand

۶۵ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

تبریک عید فرى

همیشه صحبت کردن با این زن استرس بهم میداد

چه قدرم سرد حرف زد

بى حال!

البته شاید حواسش جاى دیگه بوده!

  • بانو جان

٢٩ اسفند ho chi min city

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰
  • ۰

٣٠ اسفند ارامش

این حجم از ارامش رو نمیتونم هضم کنم

واقعا بى نظیره

اینکه تو این هموا بم بدى تو این ننو و یه دامن نخى خنک بپوشى و تاب بخورى

باد بیاد بخوره و دامنتو تکون بده

موهاتو ببره هوا

و تو خس کنى چه فرق العاده اى

و انقدر خلوت باشه چنین جاى خفنى که بتونى راحت بدون حجاب بشینى تو بالکن انتقت و کناب بخونى

البته که از بعد سال تحویل همش دارم پیام سال تحویل رد و بدل میکنم

ولى خب میرزه! و لازمه

اصن هوا رو ببین... یه باد گرم خوبى میاد... 

و این درختاى نارگیل منو دارن میکشن!

عاشقشون شدم!!!!... حالت نستالژى با کارتون هاییه مه دیدم

قطعا ما همین یک بار رو اومدیم ویتنام!

ولى همیشه تو یادم میمونه

از جزیره هاى که دیروز رفتیم تا راهیان نور :)

  • ۰
  • ۰

My dear last seen

یادته گفتم خیلى وقتا last seen recently میکنى نه براى بقیه! که براى خودت؟

هنوز هم روى حرفم هستم... وقتى یکى که قبلا برات عزیز بوده و روابط خوبى با هم داشتین.... حورى که last seen رو براش برداشتى بهت اعمیت نده... اونجاس که اذیت میکنه

اونجا که هى انلاین بودنش رو چک میکنى.... و محاسبه که من که فلان پیامو قبلش دادم... چرا سین نکرده... الان که انلاینه!... چرا جواب نمیده

اگر یه ادم معمولى باشه موردى نداره!... ولى اسن الان کسیه که تو براش last seen برداشتى.... یعن مینی مه انلاینه! و میدونى که بلافاصله جوابت رو میده!

ولى اسن اذست میکنه مه ختى سین میکنه و حواب نمیده!

خیلى سعى دارم درکش کنم... که تو کش و قوس زندگیشه و میتونه از هزار تا چیز دیگه ناراحت باشه یا سرش شبوغ باشه یا....

ولىاین خرفا فقط کمک میکنه که توقعم رو بیارم پایین... اصلش هموز سر جاشه

جورى که دوست دارم لست سینش بکنم

داره ادیت میکنه

کاش حرف میزد

تحلیل وپیش بینی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

تولد ریحانه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید

Dubaiج lounge

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰
  • ۰

در راه فرودگاه

داریم میریم مسافرت عید

به قول هانیه توپ و تانک و فشفشه

الیته فعلا تو بابامون تانکه... اعصاب اصلا نداره!

سر بنزینى که نزدم و دیشبى که ١ اومدم خونه هییی میکوبه!

میدونم ذهنش تو باغ و فروش خونه هاس!... واسه همین سعى میکنم چیزى نگم

یه حورایى شدم سطل اشغالى که روم بالا میارن و میترسم چیزى بگم که یه وقت این وسط یه لگدم نثارم نکنن

خب اصلا اسن فکرا و دلگی که هى داره توم پررنگ میشه اصلا خوب نیست!

داریم میریم سفر!

البته داریم درمورد باغ خرف میزنیم و حالش بهتر شد!

امیدوارم دیر نشه فقط...


هى میگم هیچى نگو!... خیلى بده ها!... کلا لال میشم!... از داد میترسم

اعتماد به نفس:)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰
  • ۰

دیدار پایان سال

نوه دسته دیزى قاب همسایه


ناخون و ابرو اصلاح میکنیم