با بچه ها ٣ تایى داریم میریم شام
به شوخى به خواهرم زدم بازعشقم میرم شام... به مامى اینا بگو
و دارم فکر میکنم این حرف زدن که بین ما سوخى و مسخری نکنه بشه مکالمه ى عادى من و بچم
خدا بزرگه... امام زمانم مهربون
شاید همین طور که ما رو تا اینجااین شکلى نگه داشتن و ان شالله خواهمد داشت... بچه ها ما رو هم نگه میدارن
عیبى داره تو زمانى که خودمم رو اسپندم و معلىم نیست!! چى میشه( که حفظ میکنن) به فکر نسل بعدمم؟
شبایى که از کلاس سه شنبه ها میام بیرون حال متفاوتى دارم... تاسف طور... یا پر از انگیزه
هانیه هم از هفته ى بعد میاد... خوشخالم براش... دختر خوبیه واقعا... بهترین ها رو براش میخوام... شاید واقعا این ازدواج به صلاحش باشه... البته که با ماشالله ایشالله نمیخوام از گردن وا کنه... ولى خب حجم خوبیش واقعا همینه
- ۹۵/۱۱/۲۶