بانو

dream that you hold in your hand

بانو

dream that you hold in your hand

۵۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

نکن!.... به تو چه کى خوبه ؟... اونو ببین؟.... به تو چه؟!!!!!

خدایا

نمیخوام جمعه برم سعداباد

کاش برنگرده.... 



یهو در نمیره؟.... دارى خودتو گول نیزنى؟

اونى که بینابینه.... اسفند رو اتیش


نرین لب پرتگاه


شما ما مردها رو نمیفهمین!

  • ۰
  • ۰

جلسه ...

ااکل و معکول

ین اجسام بالاخره به کجا میره؟....


١-معین کنید شبهه مال کجاس؟...حمله به معاده یا معاد جسمانى؟.....

این جا بحث طینت هست که در بدن کس دیگه اى نیست و نمیره... اون رو خداى متعال نگه میداره... هر کجا که باشه...


عذاب خلد براى چى؟

کارى که انجام داده که جاودان نیست... مثلا انقده مشروب خوردم تمم شد وفت.. جاودان که نیست!

اولا هر گناهى عذاب جاودان نداره

حالا فعلى فعلى است که شاید ده مین بوده ولى اثرش سالیان سال بوده

مثل یک ثانیه غفلت بوده ولى این یک ثانیه غفلت باعث کورى شده یا سوختگى.... یک ثانیه بود! ولى اثرش غیرقابل انکاره

یا بمب هیروشیما....

ااین مثال رو بیار توى اثرى که توى شخصیت میفته

مثلا دو رکعت نماز به عمد ترک بشه... کما کشتن ٧٠ نبو از نسل اسماعیل است...


چیزى به نام حق الناس صرف نداریم و در همش حق الله هم داریم


خیلى از ادم هاى بزرگ بودن که کنابهاى ما رو جمع کنید... و هنوز اون کتاب ها است


در نظام الهى که وارد میشوى باید ثانیه به ثانیت رو بسپارى که مواظب من باشین... در کلام و قلم

اگر توسل رو کردیم و خطا کردیم مجزیس... برعهده ى امام است.... مثل چیزى که براى شیخ مفید اتفاق افتاد

در تبلیغ هم اگر شد منم که منم تمام است


٣- نیت

نیت این بوده که اگر عمر جاودان هم داشتخ باشه بر این کار بمونه.... کدام نیت؟والذین کفرو و یخرجون من النور الى اظلمات.... ابد هم عمر بدى وارد ولایتت نمیشم... این ها خالدین فیها هستن


ادومى در بستر مرگ بود.... میفرستند دنبال امیرالمومنین...یا بر من توبه اى هست؟... بله، به شرط انکه همه ى این ها رو برگردونى... النار و للعار


این ها در مقوله ى اتمام حجت است... نه کسى که مصتضعف فکرى است


زمان میخواد... خمررنگرزى نیست که یه شبه عوض بشى... استغفار

در محضر این حرف ها قرار گرفتن و حال من که عوض میشم.... این جا ١٠ میشم خب از این جا خارج میشم میشم ٦!... ٠ که نمیشم

با خدا معامله کنید.... تادلت میخواد... نیت ١٠ عمل میشه ٦!٤!٣! .... یه چیزى میشه

این استغفار براى شیطان چیز سختیه... میگه که داد من از این توبه ایست که براى امت پیامبر خدا گذاشته... یک نمومه میشه حر که کفایت میکنه... مرگ اولیا و انبیا

خدا عجیب میبخشه... وقتى میرى پاى محاسبه و از این رحمت استفاده نکردى اقطع لسانى.... هى گفتم توبه کن و برگرد... بعد تو حساب و کناب میکنى؟... اسلام علیک یا صاحب الزمان ... سلام علیکم و تفضل


حر که نزد امام میره و میپرسه راهى براى بخشش و هست و امام که میگىیند بخشیده شدى دو هماه راهى که میومودى... تو راه


ارتباطات !.... حتى مجازى که اتفاق نیفتاده.... عملش رو نکنید و من میگم حتى تصورش رو نکنید....

تا زمان عمل چیزی برات نواه نمیشه ولى اثر دارد بر روح تو... حیا کم میشه... عقل پوشیده میشه... دین را میزند

حواسمون باشه در هر پله که عفب مینشینى


گذشتگان ما که ختى خلال را به راحتى در اختیار نفسشون نمیگذاشتن


نیت بر این قرار گرفته که خداى متعال رو عصیان کنه... تا وقتى که هست... و این عذاب جاودان دارد


نگاه کن به حریمى که عبور کردى... مچ دست بیرون اومدتو نگاه نکن... به اون نگاه کن که تو عظمت کسى رو شکستى که لایتناهاست... و خدا خیلى حق مستجب لایتناها رو میبخشه


و تو میدونى که کسى که صاحب توست ....

اینها همه در بحث پشیمانى نیست... یعنى پشیمون نمیشه


بحث حرمت هاست.... چه حرمتى زیر پادگذاشته شده


و هى صدیقه الکبرى...

به محض اینمه حرمت خدا را میشکنم

اقو المحقرات من الذنوب و انها لا یخفر... از گناهانى که محقر شمرده میشوممد بپرهیزید که این گناهان بخشوده نمیشوند

محقر؟... کناه کوچک که فرد میگوید خوشا به حال من اگر فقط این گناه، گناه من باشد


خدا به برکت ورىد به حیطه ى الله خدا یک سرى از سئاتشون رو میبخشه مثل زیارت اباعبدلله در ررز عرفه پاک چون تولد از شکم مادر 

جز محقرات الذنوب

گناهانى که محقر شمرده میشن

من یه بى ادبى در برابر عظمت لایتناها کردم 




  • ۰
  • ۰

رحمت على

خندق.... عمرى که به دست امیر المومنین کشته شد.... و امیرالمومنینى که دست به زره عمر نمیزنه و چشم از این غنیمت جنگى پرارزش میپوشن

و کربلا و پسر على که از پیراهن نخى اون نمیگذرند

اسلام دین رحمت نیست؟

کدام عمل را به چشم اسلام میبینند؟

کدام از این ها نشان از اسلام حقیقى است؟

اسلام دین جنگ و خشونت است وقتى ولى اش اینگونه رفتار میکند و امامش را اینگونه عارت میکنند؟

  • ۰
  • ۰

علامه

مسجد جمعه... قبرشون کنار قبر پدر و برادرشون...."من که کم برکت نگرفتم از این کار"

  • ۰
  • ۰

مجاهده

چشم را خدا براى چى داده؟ در راه امامت

خداى متعال با حذب قاعدین حالشون خوب نیست!... اینایى که نشستن و از حریم امامت و ولایت دفاع نمیکنن...عذر هم دارن از نظر خودشون و کارى مهمتر دارن... ولى از جانب خدا کارى مهمتر از دفاع از این حریم نیست

مرد و زن هم نداره!

فضل الله على مجاهدین فضل عظیما

بحث رنبه هاس... کسى که با اموالهم و انفسهم میاد جلو براى دفاع از امام زمانش با کسى که نرجیح میده حرف و سخنى نباشه فرق داره.... هر کس رحمت خدا رو میخواد بسم الله... هر کسى هم میخواد در فکر سلامتى و اینا باشه فى امان الله

  • ۰
  • ۰

ما عشقى رو قبول میکنیم که فکر میکنیم لیاقتش رو داریم


تا حالا شده کسى همه ى دنیات بشه؟... نه!


اهنگ رو یهت میگم.... ولى صادقانه همون نمیشه مگه اینکه به سمت اولین پارتى زندگیت برونى و ...


تو اون لحظه، قسم میخورم که بى نهایت بودیم

  • ۰
  • ۰

٢٤ بهمن

اتاقمو تو دو ساعت یه دست خوبى بهش کشیدم

با یاسى چت میکردم وسطش... از دلمشغولیاش میگفت .... از اینکه میخواد بره المان و نمیدونه یاسینو چه کنه... اینکه فکر میکنه بى احساسه... خب فکر میکنم که نیست... فوق تینکر و ارتمیس میشه همین.... یه ذره بى احساسى که منطقش میگه اگه برات میصرفه کارى رو بکن...

وسطش شروع کردم غر زدن سر طاهرخانى که باهام راه نیومد و پاسم داد به همت... مثه دختراى لوس... و اینجورى بود که عاشقتم واقعا خوبى :)


یه خال خوبى که این رورا دارم و نمیدونم دقیقا براى چیه.... شاید براى اینه که دست و بالم باز شده و تایمم دیگه واسه خودمه... تا وقتى بود بدو بدو خودمو میرسوندم که منم باشم ولى الان هروقت که بخوام و بتونم هستم..هنوزم هستما!.... مثل امروز که رفتیم و دربى رو تو پالاد دیدیم و منى که خیییلى فوتبال حالیمه یا على که نه طرفدار قرمزه و نه ابى و خیلى جدى دنبال میکنه و به قول مهدى پرسپلوسیمیم ولى نه در خدى که بیام اینجا بشینم فوتبال ببینم... انى وى خوش گذشت و گویا فقط کلاس مهدى خار داشت و منى که گرفتار این چشم قشنگ شدم.... یه جورىوگفت وقتى خوبى نیومدى انگار داره تز دکترا رو میگیره،... پروژتو بگیر بابا


یه چیز دیگه اى هم که امروز داشت پیشنهاد کار بود اونم نه کامپیترى که منابع انسان طورى.... صادقانه از بیژن خیلى خوشم نمیاد... یه حوریه... از اینا مه میره رو مخ و نمیدونم من چرا جلوش انقدر گارد میگیرم و جوابشو میدم... اخرین بار تا همین هفته ى پیش جلسه ى اخر ارکتایپ دیدمش.... اون ورقه و کنابو دادم و تحویل نگرفت... بى ارزشى رو میبینى توام؟... باید باهاش نرم نرم برم جلو تا درست بشه... خیلى جاها که کارى نمیکنم از ترس گند زدنه... اینکه نتونم انجام بدم و ضایع بشم.... نقص و یه حس بینهایت شرم

میگفتم.... کاریه که میتونم تمام وقت، نیمه وقت، درصدى و ... باهاشون کار کنى

به صدرا هم گفتم که صادقانه براى تجربش میخوام... اینکه تو یه محیط کارى باشم... ببینم چه جوریه... چه مسائلى داره... چه کار باید کرد... و خب چه بهتر که از یه محیط اشنا و نوپا مثل خودت شروع کنى

اینه روش فکر میکنم و درصدى میرم جلو


یه چیز دیگه هم درس طرلحى وبه... راستشو بگم دوست دارم برش دارم.... حس میکنم به دردم میخوره.... هرچند نمیدونم چه قدر روش وقت بذارم

الان که اول ارمه خیلى حال خوبیم... کارام شروع نشده و این چرخیدنا اکیه... ولى باید شروع کنم راستشو بخواى

برنامه نویسى

زبان

درساى این ترم که کار دارن( مولتى-فا-امنیت- وب)/ پروژه! اینو سر و تهشو هم بیار تموم کن بره


خلاصه که ٦ ماه اینده من زبانم اکیه... برنامه نویسى تا خدى بلدم... و دارم میرم کاراموزى یا اینکه یه کرسى رو بگذرونم


صبح باید ٩ بیدار بشم... برم اموزش

اها اون قرصه که براى مو هست رو هم شروع کردم.... کاش واسه دور چشم هم یه چى داشتم.... پوستم اکى شده دیگه

کاش خونه اکى بشه و عید یه حاى خوب بریم و خدا نگاه رحمتش رو خانوادم باشه

دلم میخواد کناب بخونم

زیاد

واستى گفتم زن شیرى رو با وسا دیدم تو خیابون؟... چه خوبه!... سنش خیلى کم میزنه... دلم واسه شیرى و کلاساشم تنگ شده

  • ۰
  • ۰

That's enough

جالبه که دلم براش تنگ نشده

یه جورایى انگار میگم برنگرده.... نه که نباشه کلا!... نمیدونم

شاید رسیدم به اونچه که میخواستم

انقلاب گردى با یه اکیپ دختر و پسر که دوسشون دارم و لش نیستن

نشستم تو کافه با یه دوست و کتابخوندن

دوست دارم برگردم به اون فاز مذهبیم

دلم تنگشه

دیروز که اونجورى لبنانى بسته بودم دلم واسه خودم قیلى ویلى میرفت

امروز هم هیچى ارایش نکردم و خوشحالم :)

بسه یعنى؟

  • ۰
  • ۰

What do you want to do?

خب امروز علارغم اینکه صبح تا ١ خوابیدم ولى خالم خوبه

شاید براى اینه کهبا مادربزرگ جان ناهار خوردیم

شایدم براى اینه که خدا بخواد خونه اکى بشه... فقط مونده یه مشورت کوچیک که اگه مشکلى نداشته باشه میشه رفت تو همین خونه

اگه بشه عالیه!... طاهر خونه که یک... امکاناتشم عالى... از استخرو حسینه ى پایین که به عنوان سالن میشه ازش استفاده کرد... تا خود خونه که مهمونى خورش عالیه و بزرگ... فقط یه ذره اتاقاش کرچیمه که در حد همون تخت توش میشه جولون داد و یه فکرى باید براش کرد ولى خب میرزه

تو فکرم اون اتاق کوچیکه رو بکنیم اتاق لباسا... توشو کمد بزنیم و میز ارایش حتى!... البته اگه اتاق ما دو تا همون طرف خونه باشه و یووییتو بالا اینا بردارن... به نظرت اونا بردارن بهتره یا ما؟

ابن از خونه که بشه عالیه

بعدشم حال خوبم نمیدونم چراییشو ولى یه فکرایى دارم

یعنى تقریبا میدونم میخوام چه کنم

اول یه کارآموزى میرم فنلاند... به چند دلیل.... تجربه

اولین مسئله که میخوام برم فق واسه تجربشه

بعدیش واسه اینه که به خودم ثابت کنم میتونم

اینجا نشد! به هر دلیلى.... چند بار اومدم جمعش کنم ولى اونجور مه باید نشد... حالا میخوام برم یه جایى و خودمو محک بزنم... مدرکم نیست که توش بمونم

بعد این دوره که چندتا استادم پیدا کردمو وچند تا لینک میرسم به بعدش و فوق

به نظرم لندن و کلا انگلیس گزینه ى خوبیه.... بکى بودن اشنا خر چمد غیر صمیمى ولى خب هستن... که کم کسیم نیست و پشتمو میگیره

بعدیش بکساله بودن فوقه... یعنى یه جورایى انگار سر همون دوسال تو ایران تموم کردم

و خب اون کارورزى امیدوارم بهم کمک کنه که میخوام چه کار کنم

دوست دارم لینک بشم به روانشناسى... واقعا دوست دارم!!!

کلا لینک تو کارایى که ادما و حساشون توش دخیله

حتى نوروساینسى که بچه ها میگن اون قسمت غیر مامپیوترى و اکادمیکش جذبن کرد

این از دانشگاه

حالا بریم خودسازى

اول اینکه با رفتن تو به یه کشور دیگه معجزه نمیشه!

تو یهو درس خون نمیشى

پس باید از اینجا شروع کنى... ولى! راه درستش رو!... اون شیوه هاى قبل اشتباهه که اگه بود تا الان جواب میداد

باید یه راهى رو برى جلو که بهت بخوره... پیداش کن پس و شروع من

بعدیش مطالعس

خنگ مو طلایى که حرفى واسه گفتن نداره!.... نه تو از نظر لجتماعى و نه نذهبى

دو بعدى که باید داشته باشیش!

پس شروع یه روند مطالعاتى با دد لاین

  • ۰
  • ۰

یه رفیق ١٢ ساله همیشه میمونه

حتى اگه یه مدت دوتاتون براى هم کمرنگ بشین ولى مطمئن باش هیچ کس نمیتونه جاشو بگیره

نه براى اون و نه براى من

بیخوابی ٤/٥ صبح نداشتم تا حالا! ولى شاید باید امروز میداشتم تا بعد مدتها باهاش حرف بزنم

یا شایدم اون باید حرف میزد و من باید گوش میدادم بهش و دلدارى که کار دوست رو تو میکنى

تویى که میتونى یه عالم ولخرجى کنى ولى بیشتر از حدش نمیرى جلو

تویى که در کنار حدهایى که باید براى خانوادت رعایت بشه و در حد عرف امجام میدى ولى زیاده روى هم نمیکنى


و من... منى که چه قدو دلم تنگ چنین مکالمه اى بود

منى که wallpaper گوشیم رو گذاشتم گل نرگس

منى که تصمیمم داره میره به این سمت که کم کم کمرنگ بشم

منى که میدونم برام سخته ولى ازشون میخوام که دستم رو بگیرن