بانو

dream that you hold in your hand

بانو

dream that you hold in your hand

  • ۰
  • ۰

دل بهونه گیر

شده یه حرف و یاد از یکى دوباره هواییت کنه؟

لزوما نه اون ادم بیاد تو ذهنت که نیاز به بودن چنین کسى اذیتت میکنه!

چخ قدر دلم میخواستش!

ظاهرش واقعا خوب بود!

اگر خنگ بازیاشو فاکتور بگیریم!

دلم هوایى شده امشب بد

دلم بغل نیخواد

زن بودن

لاک قرمز و لباس خوتب ساتن

موهاى افشون خوشبو

امنیت و ارامش

...

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

کمى درک شدنم آرزوست

واقعا به غیر از درس نگرانى هاى دیگه اى هم باید براى من داشته باشین

همه چى درس نیست!

چرا دو ملوم پدر دخترى نتونیم با هم حرف بزنیم؟

چرا مسائلى که براى من جالب یا مهمه از نظر شما بى خود و وقت تلف مردنه؟

چرا تفاوت ها رو نمیبینین و همین ها رو پرورش نمیدین؟

و متاسفانه منم دو روز دیگه با بچم همین کارو میکنم چون روش دیگه اى رو ندیدم

اونچه شما رو خوشبخت کرده لزوما براى من هم جواب نمیده!

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

نیمه شعبان١٤٣٨

یه قران براى خانه ى توانگرى و شکلات براى استاد شکمویى و دوست داشتنى

هر کى هر چى بخواد بگه خب بگه! ولى من از زین آدم خیلى چیزا یاد گرفتم و بهش مدیونم

راهم مشخصه و چند تا راه جلوى پامه

همین کامپیتر رو ادامه بدم

برم سر کارش و ببینم چه جوریه

همین حا مشاوره بخونم که به احتمال زیاد باید با رفتن خدافظى کنم مگه اینکه با یکى برم


اپلاى کنم یه چیز بین رشته اى از کامپیوتر و اونجا برم دنبال دپارتمان روان

چى میخواستى ازش بپرسى دیگه؟!

همون تله هام که راهنمایى کرد خوب بود..... و اینکه گفتى کجا دارى کار میکنى



خلاصه که به پاس همه ى چیزهایى که بهم یاد داده ازش ممنونم

و خوشحالم امروز که روز نیمه شعبان بود با یه قران و شکلات به خانه ى توانگرى رفتیم


گفت میخواد حضورى رو تخته کنه!... چه ناراحت کننده

این آدما باید باشن انگار... باشن و به امثلل من یاد بدن... چخ طور زندگى کردن رو

قشنگ زندگى کردن رو

  • بانو جان

یه ریز

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

شهر افتاب

من به آینده امیدوارم

من به اصلاح امیدوارم

یه کنابى خوندم قبل از عید

یه دخترى بود که مشاوره خونده بود و توى یک مرکز مشاوره کار میکرد

در کنار اون توى یک خیریه هم کار میکرد

درست داشتم منم کارى بلد بودم تا مثل اون میتونستم مفید باشم

این روزها طه ها تو این روند فکریم کم تاثیر نداره


رسالت

رسالتى مه من تو بعض از شما ها میبینم ولى خودتون نمیتونید اون رو ببینید

و اون نگاه سنگین

رسالت من چیه؟

مطالعه و جلو رفتن تو این رشته که مورد علاقم هست؟


تداخل با خاله؟

قطها کامپیوتر از دید نرم اقزاریش تا همین جا کافیه

بقیش رو باید دید و وفت


من به اینده امیدوارم

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

افکار ١

نیاز دارم فکر هام رو بنویسم

الان مرحله ى بالا و پایین شدنه

مرحله اى که هى ایده و نظر و تصمیم میاد تو ذهنم

نیاز دارم این ها رو یه جا داشته باشم تا برگردم سرشون و ببینم چیا تو ذهنم بوده


مثلا الان

داشتم میرفتم دانشگاه که وسط راه گفتم یه سر بریم خانم کرمى

و سر راه از سبوس دو تا فهوه گرفتم

حس خوب این زندگى راحت و لاکچرى

همین یه فهوه!

محله ى خوب

من این ها رو میخوام واقعا

بمونم؟

برم؟

کلا بیخیال اون طرف بشم؟

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

شششش!

درباره ى رویاهات

تصمیمات

سردرکمى هات

کسایى که به نظرت خوبن و کمک تو هستم

.

.

با کسى نگو!

دزدن اینا

امیدهاتو میبرن!


اره تو گفتى واسه من خوبه و حواب دادى و اونم گفت از نتایج جمعس!

ولى باز دلت یه جورى شد

فکراى منفى اومدن بالا

که راست میگه؟

درسته کارم؟


نکن این مار رو با خودت

نمیگم بدون فکر کار کن! 

ولى تو به این امیدها نیاز دارى


پس keep it for yourself

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

What can i do

از نگرانى و مشکلات پیش روم گفتم

از ویزا ندادن و قبول نکردم فنى مهندسى به انسانى

تا نپذیرفتن جامعه ى روانشناسى بین خودشون


و پیشنهادش

اول گفت باهاشون حرف بزن... به هر خال میره ٢٠١٨

و بعد 

گفت اگر من بودم و زرنگ... اینجا مشاوره میخوندم با معدل بالا و بازاون اقدام میکردم...

اینحورى دهن اینورى ها رو هم میبندى

منم خودم این کار رو کردم


گزینه هاى روى میز رو باید بروسى کنم

خب این پیشنهاد خوبه! فقط اینکه ممکنه نرم اون جا درس بخونم که گذروندن یه کورس میتونه کافى باشهه


یکى دیگه همون بین رشته و ادامه همین اى تى... که پول و زمان و علافه و دوباره کارى میاد وسط


گفت باهشون حرف بزن که کارى که میگن رو بکنى... یعنى اگر هم از اول میخونى اونا!!! بهت بگن!


فعلا میخوامدوسم تموم بشه

سه حلسه ى حسنى رو زنده کنم

کاراى مورد علاقم رو بکنم

ایلس رو بگسرم و اپلاى کنم

کنکور بنویسم و مشاوره بخونم


مهارت یاد بگیرم مثل ادامه ى عکاسى و ادیت

فوتو شاپ

اپلیکیشن نویى!... هنوز رو مخمه

توانگرى؟

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

دیدار با جان

تجربه ى فوق العاده از سفر به درون

دخترى با مرهاى فر رها

با تاج گل هاى گلبهى روى سرش

و لباس سفید رهایى مه از کمر کمى کلوش میشه و تا وسط ساق پا 

پا برهنه و رها

وارد یک باغ میشه 

در باغ تا پایین کمرشه

وارد میشه و از بین درختا و گل ها عبور میکنه و هوا رو به ریه میکشه

روى یه تپه... زیر یک تک درخت... روى علفا جانش نشسته

با لباسى بلند و راسته و لخت

و صورتى ابى

مو ها رو شل بسته

دست دخترم رو میگیره و به سمت خود میکشونه

انشگتش رو اروم از کنار چشم تا پایین فک میکشه و لبخند میزنه

دخترک سرش رو روى پاهاش میذاره و همین طور که مرهاش نوازش میشه میگه

از شکست هاش

از از دست دادن ها... خانواده... دوست

سردرکمى ها... درس.. ایمان و اعتقاد... گمشده

کارهایى که کرده و کسانى مه باید ازشون طلب بخشش کنه

اون قسمت تاریکى که از خودش دید

کتک


و بانویى که دلداوی میده

از بخشش میگه... بخشش اونهایى مه رهاش کردن

از تجربه میگه.... دیدن قسمت هاى تاریک و تکرار نکردن دوبارش

از آینده میگه... از رسالتى مه دارى

و ترسى که نبتید به خودت راه بدى

و از بخشش مبگه... بخشش خدا... رحمتش...

از ایمان میگه... که میشه برگرده... که تو هنوز تو اون مجالس دلت میلرزه براى بودن و کار کردن براشون

از دوست داشتن میگه... دوست داشتن خودت... دیدن افرودیتت... پرسفون... و جنگجویى

  • بانو جان
  • ۰
  • ۰

بعد از همایش

برم فوق بخونم که چى بشه؟!

برم از اول بخونم اونم ٤ سال که چى بشه؟ بشم درمانگز

اصلا چیزى که ترسیم کردى چیه؟

روانشناسى رو برلى چى میخواى

که بدونى ادما چه حورین و باهاسون چه طور رفتار منى؟

اینو با کلاس مهارت ارتباطى نمیتونى جبران کنى؟


کلاساى بهرام پور یا شیرى رو میرم

الویتمم با شیریه

هرچند بهرام پور الان کارش مشخص تره چون تجربه ى دورش رو داره


بهرام پور دوسال از من بزرگتره ولى ببین چه خوب خودشو نگه میداره!

انگار مثلا ٣٢ سالشه

٣٢ تو ذهنم همیشه یه چیز خوب بوده! نمیدونم چرا


دلم میخواد ازدواج کنم تا ببینم چى مار باید بکنم!


هع

بسته به طرف انگار میتونم تعریف کنم کارامو

که چه قدر پول میخوام! کجا خواهم بود! میرم؟ میمونم؟

این صاخبى امروز بد زد تو پرم.... از اول؟

جامعه ى روانشناسى؟

چه قدر میخوام تو این جامعه باسم اصلا؟

چه فعالیتى میخوام بکنم؟

چیش حالمو خوب میکنه؟ اینکه مسکل یکى حل میشه؟ اینکه چى؟

واقعا سردرگم شدم که میخوام چى کار کنم!

جدى میگم!

حتى دارم فکر میکنم همین مامپیوترو برم حلو

باز فکرم رفته رو این که شاید من درست یاد نگرفتم!

آموزش لازم رو ندارم

برم کلاس؟فاصله عصبى؟

شاید شبکه رو دوست ندارم!

برنامه نویسى؟

خدایا... سردرگمم


مسئله چیه و حلش

سیستم عصبى.... تمرین و کم کردن فاصله

هویت... شدن

  • بانو جان